معنی قایق موتوری

فارسی به انگلیسی

قایق‌ موتوری‌

Motorboat, Powerboat, Speedboat

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ فارسی هوشیار

قایق موتوری

خود آب رو


موتوری

جنبایی (صفت) منسوب به موتور، آنچه که دارای موتور است موتور دار: } قایق موتوری ‎. {

لغت نامه دهخدا

موتوری

موتوری. [م ُ ت ُ] (ص نسبی) منسوب به موتور. || آنچه دارای موتور است. || آنکه دارای موتور است. موتوردار. || موتورسوار. کسی که سوار موتوسیکلت باشد. و رجوع به موتوسیکلت شود.


قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.


قایق رانی

قایق رانی. [ی ِ] (حامص مرکب) عمل و شغل قایق ران.

فارسی به عربی

فرهنگ عمید

قایق

کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق،


قایق ران

رانندۀ قایق، کسی که قایق‌رانی می‌کند،
پاروزن در قایق پارویی،

واژه پیشنهادی

نوعی قایق

موتوری


قایق

قارب

فرهنگ معین

قایق

(یِ) [تر.] (اِ.) کشتی، زورق.

معادل ابجد

قایق موتوری

873

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری